این ایده خیلی خوبی بود که صاحب کافه همسرش را پشت پیشخوان بگذارد. مشتریان دسته دسته آمدند. بله، همسر نیمفومونی همیشه توجه بیشتری را طلب کرده بود، اما حالا برای تجارت خوب بود. جذابیت های او همیشه در تجارت بود، قهوه و همچنین الکل فروخته می شد و حتی افراد همیشگی خود را داشت. حتی یک باریستا هم می توانست به شهرت برسد اگر شوهرش اهمیتی نمی داد.
بعد از دادن مقداری شراب به دختر، سیاه پوست به آرامی با زبان ماهرانه اش بیدمشک او را نوازش کرد. او در بدهی باقی نماند و دیک بزرگ خود را برای 5 امتیاز کار کرد. روی سنگدانه اش نشست و تا خستگی سوار شد. سکس زیبا